حرف هایی از جنس خودم

دلنوشته فقط همین

حرف هایی از جنس خودم

دلنوشته فقط همین

در این بلاگ یادداشتهای روزانه خودم را درج می کنم تا دیگر فراموش نکنم چه بوده و هستم....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۳/۱۴
    غم
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

امروز داستان واقعی رو شنیدم که مخم سوت کشید,داستان رسوایی,داستان عشق و جنون و در یک کلام دیوانگی. داستان دختری که عاشق مرد زن و بچه داری شده بود,داستان مردی که کم کم داشت زن اولش رو از دست میداد,داستان زنی که با چنگ و دندون داشت زندگیش رو حفظ میکرد و روز به روز آشفته تر میشد, دختر عاشق قصه ما اولین بار و اخرین بارش نبود که برای یک مرد دردسر درست میکرد,کارش به جنون رسیده .مردم فکر میکنن اون دیوانه ست,شاید اشتباه فکر نمیکنن !!چون وقت و بی وقت تو پارک محل یا تو ایستگاه اتوبوس مینشست,یه بار خودم دیدم که بالای سرسره پارک نشسته بود!!ولی من میدونم که اون دیوانه نیست,درد اون تنهاییشه,درد اون سن بالاشه,درد اون ازدواج نکردنشه!

درد اون نشأت گرفته از درد جامعه است.از وقتی تضاد طبقاتی و فرهنگی زیاد شد,وقتی تجملات زیاد شد,وقتی گرونی شد, وقتی توقع جوونا بالا رفت و....

وقربانی این درد ها اینگونه دختران,زنان و مردانی هستند که گفته شد.کاراکترهای این داستان کاملا واقعی اند و دارند کنار ما زندگی می کنن.

  • بی نام

جگرم خون است برای رقیه,برای زینب,امشب رقیه با سر پدر روبرو میشود, به قول مداح امشب سر امام حسین(ع) قبل از اینکه به رقیه (س) برسد,چندین منزل را گذرانده بود,فکر کن رقیه خانم به چه سری روبرو شد...جانم رقیه....امشب نیز در حرمش غریب است و نامحرمان محاصره اش کرده اند...فقط میتوانم بگویم العجل یا حجت الله....

  • بی نام

دیروز یه موتوری رو دیدم که روی چراغ خطرش نوشته بود : بازم وفای سگ ...!!!! رفتم توفکر....و بعد هم خیلی تاسف خوردم ....اون نوشته ، ذهن نوشته یه آدمی بود که تو همین جامعه ما داره زندگی میکنه..!!! من و توها کنار او بودیم ....تاسف....تاسف....

  • بی نام