حرف هایی از جنس خودم

دلنوشته فقط همین

حرف هایی از جنس خودم

دلنوشته فقط همین

در این بلاگ یادداشتهای روزانه خودم را درج می کنم تا دیگر فراموش نکنم چه بوده و هستم....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۳/۱۴
    غم
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است


یک ماه بودم که لحظه شماری میکردم برای امروز... اللهم اهل الکبریاء و العظمه....

از دیروز این ذکرو با خودم زمزمه می کردم ... کاش همیشه ماه رمضون بود، یا حالا که خودش نمیمونه حسش بمونه. ماه رمضون برای من تجلی گاه خاطرات مختلف ، که البته بیشتر اونا برام شیرین هستند... این ماه و دوست دارم، پیش من بمون... کاش میشد مرگ آدم تو این ماه باشه ، یک کله میریم بهشت..
  • بی نام

عیدتون مبارک

۱۸
مرداد

بعضیا از این که ماه مبارک تموم شده و سفره جمع شده....تو آمپاسن....مث من....


خدایا عیدی ما رو حریت برای ما  قرار بده...

  • بی نام

می خواهم بنویسم اما نمی دانم از چه..؟؟!! از رمضان که آنقدر منتظرش بودم ، از افطارش ، از سحرش ، از شب های قدرش و شب زنده داری اش..؟؟ و چقدر سخت بود برایم همیشه بیدار ماندن..!! روز به هر نحوی بود می خوابیدم تا شب بتوانم احیا کنم ...کم وبیش موفق بودم...بگذریم...

از چه بنویسم..؟؟!! از علاقه مندی هایم...از خشم و عصبیت ها....از دوستان بی مرام...از کارم...که چطور کار کردم و خدمت...اما آنها خالصانه برای ما تلاش نکردند. ولی ما با افتخار خدمت می کنیم تا جزء لشگر خدا حسابمان کنند.

دیگر تعلقی به دوستان ندارم...به خاطر رازهای فاش شده...به خاطر دلسوزی های من برای آنها و قدر ندانستن آنها و دنیا دنیا فاصله...

 از زندگی بنویسم..؟؟!! چه بنویسم از عشق و حسرت...از چیزهایی که همیشه از خدا خواستم و می دانم از سر حکمت نداد و چه خوب شد نداد...زندگی ...زندگی...مفهوم سختی دارد..!!: زنده   گی  برای زندگی ، زندگی می کنیم یا برای زنده   گی ، زندگی میکنیم..؟؟ تا به حال به این فکر کرده ای ..زندگی می کنیم برای داشتن ، خواستن ، زیستن ، عشق ورزیدن... برای خدا....و چه رفیق خوبی است خدا...اما زندگی ما شده نداشتن ، نخواستن ، نفرت ، کینه ، هوس .

خدایا هنر زندگی کردن را به ما بیاموز...به ما یاد بده چگونه بخواهیم و بداریم و عشق بورزیم و چگونه ثابت باشیم...این خیلی مهم است.!

بقیشو نمی نویسم ...شاید بعدا نوشتم...
  • بی نام

 

می دونی گرمای 50 درجه قم می ارزه به بهترین آب و هوای منطقه دنیا وقتی...

وقتی دو رکعت نماز جماعت تو حرم بخونی...

وقتی مهمون ضیافت افطاری حضرت معصومه (س) باشی...

وقتی امید داری که خدا سهمیه منطقه گرمسیری رو اونور آب ، درست حساب کتاب کی کنه..
  • بی نام

حال غریب

۰۶
مرداد

الان حرمم ، خیلی آرامش داره ...عجیب، خیلی سبکم...دارم فکر میکنم به این چند سال ...قرار بود هر روز بهتر از دیروز باشیم ، اما هر روز پر مشغله تر شدیم اما بهتر نشدیم...! خیره میشم به ضریح خانم و میگم ممنون که دعوتم کردی ...اونم به صرف افطار ! کاش میشد هر روز اینجا بود...12 روز گذشت و من در ماه خدا نبودم ! از این به بعد هستم انشالاه . دوباره پس گردنی خوردم ، بدجور! همیشه وقتی میام حرم میگم : وقتی پیش تو میام ساکت و سر به زیر میام....

  • بی نام

دوباره ماه رمضان آمد... اما خیلی بی سر و صدا ...حال و هوای ماه رجب در دل ما غوغا کرد و سعی کردیم خود را برای ماه رمضان آماده کنیم. و این اولین پنجشنبه ماه مبارک چقدر دلگیر است. رمضان برای من یادآور بعضی خاطرات است نمی دانم تلخ یاشیرین ...بیخیال ..بگذریم! به هر حال خدا رو شکر...

عجب شب جمعه دلگیری است...عجب سخت است انتظار، چه خواهد شد؟! چشم گشودم و دیدم اولین سحر ماه مبارک است ...گویند دوباره چشم باز کنی آخرین افطار است . خدایا به ما توفیق ده از این ماه عزیز تا آخرین حد ممکن فیض ببریم. خدایا به ما کمک کن در این روزهای سخت ، که هر لحظه از آن ما را به یاد تشنگی ابا عبدالله و یاران با وفایش می اندازد ،‌بتوانیم روزه دار پر صبری باشیم و سختی آن برایمان شیرین است چون افطار و سحر خود را بر سر سفره تو می بینیم .

پلک بر هم زدنی گویند " اللهم اهل کبریاء و العظمة ..." خدایا این آخرین ماه رمضان بدون حضور حضرت حجت خدا باشد...آمین
  • بی نام